گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد شانزدهم
3 / 6 جهاد با دشمنان



امام باقر علیه السلام :چون این آیه : «هر که بدی کند، سزای آن را می بیند» نازل شد ، برخی از یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفتند : چه آیه تندی ! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به آنان فرمود : «آیا به مال و جان و فرزندان شما بلا و صدمه ای نمی رسد ؟». گفتند : چرا . فرمود : «خداوند به واسطه همین چیزها برایتان ثواب می نویسد و گناهان را پاک می کند» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزند ، آزمایش است .

3 / 6جهاد با دشمنانقرآن«و [در نبرد اُحُد] قطعا خدا وعده خود را با شما راست گردانید ، آن گاه که به فرمان او آنان را می کشتید ، تا آن که سست شدید و در کار [جنگ بر سر تقسیم غنایم] با یکدیگر به نزاع پرداختید ، و پس از آن که آنچه را دوست داشتید [یعنی غنایم را]، به شما نشان داد، نافرمانی نمودید . برخی از شما دنیا را و برخی از شما آخرت را می خواهد . سپس برای آن که شما را بیازماید، از [تعقیب ]آنان منصرفتان کرد و از شما در گذشت ، و خدا با مؤمنان، با تفضّل است» .

.


ص: 56

«فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لَکِن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ» . (1)

«ثُمَّ أَنزَلَ عَلَیْکُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَهً نُّعَاسًا یَغْشَی طَائِفَهً مِّنکُمْ وَطَآئِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شَیْ ءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنفُسِهِم مَّا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ ءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَی مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» . (2)

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَی وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» . (3)

«إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ» . (4)

الحدیثتفسیر القمّی :لَمّا دَخَلَ رَسولُ اللّهِ المَدینَهَ نَزَلَ عَلَیهِ جَبرَئیلُ علیه السلام فَقالَ : یا مُحَمَّدُ ، إنَّ اللّهَ یَأمُرُکَ أن تَخرُجَ فی أثَرِ القَومِ ، ولا یَخرُجُ مَعَکَ إلّا مَن بِهِ جِراحَهٌ . فَأَمَرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله مُنادِیا یُنادی : یا مَعشَرَ المُهاجِرینَ وَالأَنصارِ ، مَن کانَت بِهِ جِراحَهٌ فَلیَخرُج ، ومَن لَم یَکُن بِهِ جِراحَهٌ فَلیُقِم ، فَأَقبَلوا یُضَمِّدونَ جِراحاتِهِم ویُداوونَها . فَأَنزَلَ اللّهُ عَلی نَبِیِّهِ : «وَلَا تَهِنُواْ فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِن تَکُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ مَا لَا یَرْجُونَ» (5) ... قالَ عز و جل : «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنکُمْ شُهَدَاءَ» . فَخَرَجوا عَلی ما بِهِم مِنَ الأَلَمِ وَالجِراحِ . (6)

.

1- .محمّد : 4 .
2- .آل عمران : 154 .
3- .الأنفال : 17 .
4- .آل عمران : 140 142 .
5- .النساء : 104 .
6- .تفسیر القمّی : ج 1 ص 124 ، مجمع البیان : ج 2 ص 886 نحوه ، بحار الأنوار : ج 20 ص 64 .

ص: 57

«پس چون با کسانی که کفر ورزیده اند، برخورد نمودید، گردن هایشان را بزنید، تا چون آنان را از پای در آوردید ، پس [اسیران را ]استوار در بند کشید . سپس یا منّت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [بگیرید] تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود . این است [دستور خدا] و اگر خدا می خواست ، از ایشان انتقام می کشید؛ ولی [فرمان پیکار داد] تا برخی از شما را به وسیله برخی دیگر بیازماید ، و کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، هرگز کارهایشان را ضایع نمی کند» .

«سپس [خداوند] پس از آن اندوه ، آرامشی [به صورت] خوابی سبُک بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت ، و گروهی [تنها] در فکر جان خود بودند و در باره خدا گمان های ناروا ، همچون گمان های جاهلیت می بردند . می گفتند : آیا ما را در این کار، اختیاری هست ؟ بگو : کارها یکسر به دست خداست . آنان چیزی را در دل هایشان پوشیده می داشتند که برای تو آشکار نمی کردند . می گفتند : اگر ما را در این کار، اختیاری بود، در این جا کشته نمی شدیم . بگو : اگر شما در خانه های خود هم بودید، کسانی که کشته شدن بر آنان نوشته شده، [با پای خود] به سوی قتلگاه های خویش می رفتند ، و اینها برای این است که خداوند، آنچه را در دل های شماست، [در عمل ]بیازماید و آنچه را در قلب های شماست، پاک گرداند ، و خدا به راز سینه ها آگاه است» .

«و شما آنان را نکشتید؛ بلکه خدا آنها را کشت ، و آن گاه که [ریگ به سوی آنان] افکندی، تو نیفکندی؛ بلکه خدا افکند ، و تا بدین وسیله مؤمنان را به آزمایشی نیکو بیازماید . قطعا خدا شنوای داناست» .

«و اگر به شما زخمی رسیده، آن قوم را نیز زخمی نظیر آن رسیده است ، و ما این روزها[ی شکست و پیروزی] را میان مردم به نوبت می گردانیم ، تا خداوند، کسانی را که ایمان آورده اند، معلوم بدارد و از میان شما گواهانی بگیرد ، و خدا ستمکاران را دوست نمی دارد . و تا خدا کسانی را که ایمان آورده اند، خالص گرداند و کافران را نابود سازد . آیا پنداشتید که داخل بهشت می شوید، بی آن که خداوند، جهادگران و شکیبایان شما را معلوم بدارد ؟» .

حدیثتفسیر القمّی :چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به مدینه وارد شد، جبرئیل علیه السلام بر او نازل گردید و گفت : ای محمّد ! خدا به تو دستور می دهد که در تعقیب آن عدّه (دشمنان) بیرون روی و تنها کسانی با تو بیایند که جراحت برداشته اند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به جارچی ای فرمود تا جار زند که : ای گروه مهاجران و انصار ! هر کس زخمی بر داشته است ، خارج شود ، و هر کس زخمی بر نداشته است، بماند . آنان [برای آن که نروند،] شروع کردند به مرهم نهادن بر زخم هایشان و مداوا کردن آنها . در این هنگام، خداوند بر پیامبرش فرو فرستاد : «و در تعقیب گروه [دشمنان]، سستی نورزید . اگر شما درد می کشید، آنان نیز همانند شما درد می کشند، با این تفاوت که شما چیزهایی از خدا امید دارید که آنها امید ندارند» ... و خدا عز و جل فرمود : «اگر به شما زخمی رسیده، آن قوم را نیز زخمی نظیر آن رسیده است ، و ما این روزها[ی شکست و پیروزی] را میان مردم به نوبت می گردانیم تا خداوند، کسانی را که ایمان آورده اند، معلوم بدارد و از میان شما گواهانی بگیرد» . پس همگی با همان درد و جراحتی که داشتند، به تعقیب دشمن بیرون رفتند .

.


ص: 58

3 / 7المَواقِعُ الاِجتِماعِیَّهُ وَالاِقتِصادِیَّهُالکتاب«وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَهً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا» . (1)

«وَکَذَلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّیَقُولُواْ أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِم مِّن بَیْنِنَا أَلَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ» . (2)

الحدیثرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ الفَقیرَ عِندَ الغَنِیِّ فِتنَهٌ ، وإنَّ الضَّعیفَ عِندَ القَوِیِّ فِتنَهٌ ، وإنَّ المَملوکَ عِندَ المَلیکِ فِتنَهٌ ، فَلیَتَّقِ اللّهَ عز و جل وَلیُکَلِّفهُ ما یَستَطیعُ ، فَإِن أمَرَهُ أن یَعمَلَ بِما لا یَستَطیعُ فَلیُعِنهُ عَلَیهِ ، فَإِن لَم یَفعَل فَلا یُعَذِّبهُ . (3)

.

1- .الفرقان : 20 .
2- .الأنعام : 53 .
3- .شعب الإیمان : ج 6 ص 371 ح 8559 ، کنز العمّال : ج 9 ص 81 ح 25063 نقلاً عن الدیلمی وکلاهما عن أبی ذرّ الغفاری .

ص: 59



3 / 7 پایگاه های اجتماعی و اقتصادی

3 / 7پایگاه های اجتماعی و اقتصادیقرآن«و برخی از شما را برای برخی دیگر، [وسیله] آزمایش قرار دادیم . آیا شکیبایی می کنید ؟ و پروردگار تو بیناست» .

«و بدین گونه ما برخی از آنان را به برخی دیگر آزمودیم تا بگویند : آیا اینان اند که از میان ما ، خدا برایشان منّت نهاده است ؟ آیا خدا به سپاس گزاران، داناتر نیست ؟» .

حدیثپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :تهی دست برای توانگر، مایه آزمایش است ، و ناتوان برای توانا ، و بنده برای خواجه . پس باید از خداوند عز و جل بترسد و در حدّ توانش از او کار کشد ، و اگر او را به انجام دادن کاری فرمان داد که توانش را ندارد، در آن کار به او کمک کند ، و اگر انجام نداد، شکنجه اش نکند .

.


ص: 60

عنه صلی الله علیه و آله :لَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم أغنِیاءَ کُلَّکُم لا فَقیرَ فیکُم ، ولَو شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُم فُقَراءَ کُلَّکُم لا غَنِیَّ فیکُم ، ولکِنِ ابتَلی بَعضَکُم بِبَعضٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :إخوانُکُم جَعَلَهُمُ اللّهُ فِتنَهً تَحتَ أیدیکُم ؛ فَمَن کانَ أخوهُ تَحتَ یَدَیهِ فَلیُطعِمهُ مِن طَعامِهِ ، وَلیُکسِهِ مِن لِباسِهِ ، ولا یُکَلِّفهُ ما یَغلِبُهُ ، فَإِن کَلَّفَهُ ما یَغلِبُهُ فَلیُعِنهُ عَلَیهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی کِتابِهِ إلی مُعاوِیَهَ :لَسنا لِلدُّنیا خُلِقنا ، ولا بِالسَّعیِ فیها اُمِرنا ، وإنَّما وُضِعنا فیها لِنُبتَلی بِها ، وقَدِ ابتَلانِیَ اللّهُ بِکَ وَابتَلاکَ بی ، فَجَعَلَ أحَدَنا حُجَّهً عَلَی الآخَرِ . (3)

عنه علیه السلام فی بابِ العِبرَهٍ بِالماضینَ :وکانوا قَوما مُستَضعَفینَ ، قَدِ اختَبَرَهُمُ اللّهُ بِالمَخمَصَهِ (4) ، وَابتَلاهُم بِالمَجهَدَهِ ، وَامتَحَنَهُم بِالمَخاوِفِ ، ومَخَضَهُم بِالمَکارِهِ . فَلا تَعتَبِرُوا الرِّضا وَالسُّخطَ بِالمالِ وَالوَلَدِ جَهلاً بِمَواقِعِ الفِتنَهِ وَالاِختِبارِ فی مَوضعِ الغِنی وَالإِقتارِ (5) ، فَقَد قالَ سُبحانَهُ وتَعالی : «أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِینَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لَا یَشْعُرُونَ» ، فَإِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ یَختَبِرُ عِبادَهُ المُستَکبِرینَ فی أنفُسِهِم بِأَولِیائِهِ المُستَضعَفینَ فی أعیُنِهِم . ولَقَد دَخَلَ موسَی بنُ عِمرانَ ومَعَهُ أخوهُ هارونُ علیهماالسلام عَلی فِرعَونَ ، وعَلَیهِما مَدارِعُ (6) الصّوفِ ، وبِأَیدِیهِمَا العِصِیُّ ، فَشَرَطا لَهُ إن أسلَمَ بَقاءَ مُلکِهِ ، ودَوامَ عِزِّهِ ، فَقالَ : «ألا تَعجَبونَ مِن هذَینِ یَشرِطانِ لی دَوامَ العِزِّ ، وبَقاءَ المُلکِ ، وهُما بِما تَرَونَ مِن حالِ الفَقرِ وَالذُّلِّ ! فَهَلّا اُلقِیَ عَلَیهِما أساوِرَهٌ مِن ذَهَبٍ» ؟ إعظاما لِلذَّهَبِ وجَمعِهِ ، وَاحتِقارا لِلصّوفِ ولُبسِهِ ! ولَو أرادَ اللّهُ سُبحانَهُ لِأَنبِیائِهِ حَیثُ بَعَثَهُم أن یَفتَحَ لَهُم کُنوزَ الذِّهبانِ ، ومَعادِنَ العِقیانِ ، ومَغارِسَ الجِنانِ ، وأَن یَحشُرَ مَعَهُم طُیورَ السَّماءِ ووُحوشَ الأَرَضینَ لَفَعَلَ ، ولَو فَعَلَ لَسَقَطَ البَلاءُ ، وبَطَلَ الجَزاءُ ، وَاضمَحَلَّتِ الأَنباءُ ، ولَما وَجَبَ لِلقابِلینَ اُجورُ المُبتَلَینَ ، ولَا استَحَقَّ المُؤمِنونَ ثَوابَ المُحسِنینَ ، ولا لَزِمَتِ الأَسماءُ مَعانِیَها ؛ ولکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اُولی قُوَّهٍ فی عَزائِمِهِم ، وضَعَفَهً فیما تَرَی الأَعیُنُ مِن حالاتِهِم ، مَعَ قَناعَهٍ تَملَأُ القُلوبَ وَالعُیونَ غِنیً ، وخَصاصَهٍ (7) تَملَأُ الأَبصارَ وَالأَسماعَ أذیً . ولَو کانَتِ الأَنبِیاءُ أهلَ قُوَّهٍ لا تُرامُ ، وعِزَّهٍ لا تُضامُ ، ومُلکٍ تُمَدُّ نَحوَهُ أعناقُ الرِّجالِ ، وتُشَدُّ إلَیهِ عُقَدُ الرِّحالِ ، لَکانَ ذلِکَ أهوَنَ عَلَی الخَلقِ فِی الاِعتِبارِ ، وأَبعَدَ لَهُم فِی الاِستِکبارِ ، ولَامَنوا عَن رَهبَهٍ قاهِرَهٍ لَهُم ، أو رَغبَهٍ مائِلَهٍ بِهِم ، فَکانَتِ النِّیّاتُ مُشتَرِکَهً ، وَالحَسَناتُ مُقتَسَمَهً ؛ ولکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ أرادَ أن یَکونَ الاِتِّباعُ لِرُسُلِهِ ، وَالتَّصدیقُ بِکُتُبِهِ ، وَالخُشوعُ لِوَجهِهِ ، وَالاِستِکانَهُ لِأَمرِهِ ، وَالاِستِسلامُ لِطاعَتِهِ ، اُمورا لَهُ خاصَّهً ، لا تَشوبُها مِن غَیرِها شائِبَهٌ . وکُلَّما کانَتِ البَلوی وَالاِختِبارُ أعظَمَ کانَتِ المَثوبَهُ وَالجَزاءُ أجزَلَ . (8)

.

1- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 244 نقلاً عن ابن أبی شیبه عن الحسن ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 129 ح 29 ولیس فیه صدره ، إحیاء العلوم : ج 1 ص 337 عن الحسن من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ولیس فیه وسطه .
2- .مسند ابن حنبل : ج 8 ص 93 ح 21466 ، صحیح البخاری : ج 5 ص 2248 ح 5703 ، صحیح مسلم : ج 3 ص 1283 ح 38 و 40 کلاهما نحوه وکلّها عن أبی ذرّ ، کنز العمّال : ج 9 ص 72 ح 25009 .
3- .نهج البلاغه : الکتاب 55 ، بحار الأنوار : ج 33 ص 116 ح 409 .
4- .المَخمَصَهُ : المَجاعَهُ (المصباح المنیر : ص 182 «خمص») .
5- .فی الطبعه المعتمده : «الاقتدار» بدل «الإقتار» ، والتصویب من شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 13 ص 151 .
6- .المدَرَعَهُ : ثوب من صوف (مجمع البحرین : ج 1 ص 588 «درع») .
7- .الخَصاصَهُ : الجوعُ والضعف ، وأصلها الفقر والحاجه (النهایه : ج 2 ص 37 «خصص») .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 468 ح 37 .

ص: 61

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :اگر خدا می خواست ، همه شما را ثروتمند قرار می داد، به طوری که فقیری در میانتان نباشد ، و اگر می خواست ، همه شما را فقیر قرار می داد، آن سان که توانگری در میانتان نباشد ؛ امّا او برخی از شما را با برخی دیگر می آزماید .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند، برادران شما را برای آزمایش، زیردست شما قرار داده است . بنا بر این ، هر کس برادرش زیردست اوست ، از غذای خودش به او بخوراند ، و از جامه خودش بر او بپوشاند ، و بیش از توانش از او کار نکشد ، و اگر به او کاری داد که توانش را ندارد، در آن کار کمکش کند .

امام علی علیه السلام در نامه اش به معاویه :ما برای دنیا خلق نشده ایم ، و به تلاش برای آن، مأمور نگشته ایم ؛ بلکه به دنیا آورده شده ایم تا به واسطه آن، آزمایش شویم . خدا مرا به واسطه تو مورد آزمایش قرار داده است و تو را به واسطه من ، و یکی از ما را حجّت بر دیگری نهاده است .

امام علی علیه السلام در باره عبرت آموختن از گذشتگان :آنان (پیامبران)، گروهی مستضعف بودند که خدا ایشان را به گرسنگی آزمود ، و به سختی ها دچارشان ساخت ، و با انواع ترس ها و مخاطرات، امتحانشان کرد و با ناملایمات، خالصشان گردانید . بنا بر این ، خشنودی و ناخشنودی خدا [از بندگانش ]را با [ملاک] مال و فرزند نسنجید که این، ناشی از جهل به موارد آزمایش و امتحان به گاهِ بی نیازی و توانایی است. خداوندِ پاک و بلندمرتبه فرموده است : «آیا گمان می کنند که با مال و پسرانی که به آنان می دهیم، در نیکویی به ایشان می شتابیم ؟ بلکه نمی فهمند» . خداوند پاک، بندگانِ خودبزرگ بینش را به واسطه دوستان خود که در نظر ایشان ناتوان اند، می آزماید . موسی بن عمران و برادرش هارون ، در حالی که جُبّه پشمین بر تن و چوب دستی به دست داشتند ، بر فرعون وارد شدند و با او شرط کردند که اگر تسلیم شود، سلطنتش بر جا و عزّت و قدرتش پایدار ماند . فرعون گفت : «آیا شما [بزرگان و اشراف] از این دو تن تعجّب نمی کنید که با این فقر و بیچارگی که در آنها می بینید، برای پایندگی قدرت و بقای پادشاهی من، شرط تعیین می کنند ؟ پس چرا دستبندهای زرّین به دست آنها آویخته نیست ؟». این سخن او، از آن رو بود که به زر و زراندوزی اهمّیت می داد و پشمینه و پشمینه پوشی را پست می شمرد ! اگر خدای سبحان ، آن گاه که پیامبرانش را بر انگیخت ، می خواست گنجینه های طلا و کان های زرِ ناب و باغ های پردرخت را به رویشان بگشاید و مرغان آسمان و دَدان زمین ها را رام آنها سازد، قطعا چنین می کرد و اگر این کار را می کرد ، دیگر امتحان معنا نداشت و پاداش دهی منتفی می شد ، و خبرها[ی مربوط به وعده و وعید الهی] بیهوده می گشت ، و مزد آزمایش شدگان برای پذیرندگان [دعوت انبیا]، واجب نمی شد ، و مؤمنان، سزاوار ثواب نیکوکاران نبودند ، و نام ها معانی خود را نمی داشتند . امّا خداوند سبحان، فرستادگان خود را صاحب اراده هایی نیرومند قرار داد ، و از نظر حالات ظاهری شان، ناتوان و فقیر گردانید ؛ ولی توأم با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی می آکَنَد ، و نیازمندی و فقری که چشم ها و گوش ها را از ناراحتی لبریز می سازد . اگر پیامبران از قدرتی بلا منازع ، و شوکتی ناشکستنی ، و سلطنتی که گردن های مردم به سوی آن کشیده و بارهای سفر به جانبش بسته می شد ، برخوردار بودند ، قطعا کار پند گرفتن [و پذیرفتن دعوت انبیا] بر مردم آسان تر می گردید ، و در دور کردن آنان از گردنکشی مؤثّرتر بود ، و از رویِ ترسی مقهور کننده ، یا از سرِ طمعی متمایل کننده، ایمان می آوردند . در این صورت ، نیّت ها خالص نبودند و نیکویی ها [و عبادت ها ]قسمت شده بودند] و بخشی برای دنیا و بخشی برای آخرت انجام می گرفتند]؛ امّا خداوند سبحان، چنین خواست که پیروی از پیامبران او و باورداشت کتاب های او ، و کُرنش در پیشگاه او ، و گردن نهادن به فرمان او ، و سر سپردن به طاعت او ، همگی ویژه او باشند ، و هیچ ناخالصی ای به آنها آمیخته نشود ، و هر چه آزمایش و امتحان بزرگ تر باشد، ثواب و پاداش، بزرگ تر است .

.


ص: 62

. .


ص: 63

. .


ص: 64

نوادر الاُصول عن رفاعه بن رافع الزرقی :قالَ رَجُلٌ : یا رَسولَ اللّهِ ، کَیفَ تَری فی رَقیقِنا أقوامٌ مُسلِمونَ یُصَلّونَ صَلاتَنا ویَصومونَ صِیامَنا ، نَضرِبُهُم ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یوزَنُ ذَنبُهُم وعُقوبَتُکُم إیّاهُم ، فَإِن کانَت عُقوبَتُکُم أکثَرَ مِن ذَنبِهِم ، أخَذوا مِنکُم . (1) قال : أَفَرَأَیتَ سَبَّنا إیّاهُم ؟ قالَ : یوزَنُ ذَنبُهُم وأَذاکُم إیّاهُم ، فَإِن کانَ أذاکُم أکثَرَ اُعطوا مِنکُم . قالَ الرَّجُلُ : ما أسمَعُ عَدُوّا أقرَبَ إلَیَّ مِنهُم ! فَتَلا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَهً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا» (2) . (3)

الإمام زین العابدین علیه السلام :حَقُّ السُّلطانِ أن تَعلَمَ أنَّکَ جُعِلتَ لَهُ فِتنَهً ، وأَنَّهُ مُبتَلیً فیکَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ عز و جل عَلَیکَ مِنَ السُّلطانِ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام عن الخضر علیه السلام :إنَّ اللّهَ ابتَلی عِبادَهُ بَعضَهُم بِبَعضٍ ، وَابتَلَی العالِمَ بِالعالِمِ ، وَالجاهِلَ بِالجاهِلِ ، وَالعالِمَ بِالجاهِلِ ، وَالجاهِلَ بِالعالِمِ . (5)

الإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا أخرَجَ ذُرِّیَّهَ آدَمَ علیه السلام مِن ظَهرِهِ لِیَأخُذَ عَلَیهِمُ المیثاقَ بِالرُّبوبِیَّهِ لَهُ ، وبِالنُّبُوَّهِ لِکُلِّ نَبِیٍّ ، فَکانَ أوَّلَ مَن أخَذَ لَهُ عَلَیهِمُ المیثاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ اللّهُ عز و جل لِادَمَ : اُنظُر ماذا تَری ؟ قالَ : فَنَظَرَ آدَمُ علیه السلام إلی ذُرِّیَّتِهِ وهُم ذَرٌّ (6) قَد مَلَؤُوا السَّماءَ ، قالَ آدَمُ علیه السلام : یا رَبِّ ما أکثَرَ ذُرِّیَّتی ! ولِأَمرٍ ما خَلَقتَهُم ، فَما تُریدُ مِنهُم بِأَخذِکَ المیثاقَ عَلَیهِم ؟ قالَ اللّهُ عز و جل : یَعبُدُونَنی لا یُشرِکونَ بی شَیئا ، ویُؤمِنونَ بِرُسُلی ویَتَّبِعونَهُم . قالَ آدَمُ علیه السلام : یا رَبِّ ، فَما لی أری بَعضَ الذَّرِّ أعظَمَ مِن بَعضٍ ، وبَعضَهُم لَهُ نورٌ کَثیرٌ ، وبَعضَهُم لَهُ نورٌ قَلیلٌ ، وبَعضَهُم لَیسَ لَهُ نورٌ ؟ ! فَقالَ اللّهَ عز و جل : کَذلِکَ خَلَقتُهُم لِأَبلُوَهُم فی کُلِّ حالاتِهِم . قالَ آدَمُ علیه السلام : یا رَبِّ ، فَتَأذَنُ لی فِی الکَلامِ فَأَتَکَلَّمَ ؟ قالَ اللّهُ عز و جل : تَکَلَّم ، فَإِنَّ روحَکَ مِن روحی ، وطَبیعَتَکَ مِن خِلافِ کَینونَتی . قالَ آدَمُ : یا رَبِّ ، فَلَو کُنتَ خَلَقتَهُم عَلی مِثالٍ واحِدٍ ، وقَدرٍ واحِدٍ ، وطَبیعَهٍ واحِدَهٍ ، وجِبِلَّهٍ واحِدَهٍ ، وأَلوانٍ واحِدَهٍ ، وأَعمارٍ واحِدَهٍ ، وأَرزاقٍ سَواءٍ ، لَم یَبغِ بَعضُهُم عَلی بَعضٍ ، ولَم یَکُن بَینَهُم تَحاسُدٌ ولا تَباغُضٌ ، ولَا اختِلافٌ فی شَیءٍ مِنَ الأَشیاءِ . قالَ اللّهُ عز و جل : یا آدَمُ ! بِروحی نَطَقتَ ، وبِضَعفِ طَبیعَتِکَ تَکَلَّفتَ ما لا عِلمَ لَکَ بِهِ ، وأَنَا الخالِقُ العالِمُ ، بِعِلمی خالَفتُ بَینَ خَلقِهِم ، وبِمَشیئَتی یَمضی فیهِم أمری ، وإلی تَدبیری وتَقدیری صائِرونَ ، لا تَبدیلَ لِخَلقی ، إنَّما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ لِیَعبُدونَ ، وخَلَقتُ الجَنَّهَ لِمَن أطاعَنی وعَبَدَنی مِنهُم وَاتَّبَعَ رُسُلی ولا اُبالی ، وخَلَقتُ النّارَ لِمَن کَفَرَ بی وعَصانی ولَم یَتَّبِع رُسُلی ولا اُبالی . وخَلَقتُکَ وخَلَقتُ ذُرِّیَّتَکَ مِن غَیرِ فاقَهٍ بی إلَیکَ وإلَیهِم ، وإنَّما خَلَقتُکَ وخَلَقتُهُم لِأَبلُوَکَ وأَبلُوَهُم أیُّکُم أحسَنُ عَمَلاً فی دارِ الدُّنیا ، فی حَیاتِکُم وقَبلَ مَماتِکُم . فَلِذلِکَ خَلَقتُ الدُّنیا وَالآخِرَهَ ، وَالحَیاهَ وَالمَوتَ ، وَالطّاعَهَ وَالمَعصِیَهَ ، وَالجَنَّهَ وَالنّارَ ، وکَذلِکَ أرَدتُ فی تَقدیری وتَدبیری ، وبِعِلمِی النافِذِ فیهِم خالَفتُ بَینَ صُوَرِهِم وأَجسامِهِم وأَلوانِهِم وأَعمارِهِم وأَرزاقِهِم وطاعَتِهِم ومَعصِیَتِهِم ، فَجَعَلتُ مِنهُمُ الشَّقِیَّ وَالسَّعیدَ ، وَالبَصیرَ وَالأَعمی ، وَالقَصیرَ وَالطَّویلَ ، وَالجَمیلَ وَالدَّمیمَ ، وَالعالِمَ وَالجاهِلَ ، وَالغَنِیَّ وَالفَقیرَ ، وَالمُطیعَ وَالعاصِیَ ، وَالصَّحیحَ وَالسَّقیمَ ، ومَن بِهِ الزَّمانَهُ (7) ومَن لا عاهَهَ بِهِ . فَیَنظُرُ الصَّحیحُ إلَی الَّذی بِهِ العاهَهُ فَیَحمَدُنی عَلی عافِیَتِهِ ، ویَنظُرُ الَّذی بِهِ العاهَهُ إلَی الصَّحیحِ فَیَدعونی ویَسأَ لُنی أن اُعافِیَهُ ، ویَصبِرُ عَلی بَلائی فَاُثیبُهُ جَزیلَ عَطائی ، ویَنظُرَ الغَنِیُّ إلَی الفَقیرِ فَیَحمَدُنی ویَشکُرُنی ، ویَنظُرُ الفَقیرُ إلَی الغَنِیِّ فَیَدعونی ویَسأَ لُنی ، ویَنظُرُ المُؤمِنُ إلَی الکافِرِ فَیَحمَدُنی عَلی ما هَدَیتُهُ . فَلِذلِکَ خَلَقتُهُم لِأَبلُوَهُم فِی السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وفیما اُعافیهِم ، وفیما أبتَلیهِم ، وفیما اُعطیهِم وفیما أمنَعُهُم ، وأَنَا اللّهُ المَلِکُ القادِرُ ، ولی أن اُمضِیَ جَمیعَ ما قَدَّرتُ عَلی ما دَبَّرتُ ، ولی أن اُغَیِّرَ مِن ذلِکَ ما شِئتُ إلی ما شِئتُ ، واُقَدِّمُ مِن ذلِکَ ما أخَّرتُ ، واُؤَخِّرُ مِن ذلِکَ ما قَدَّمتُ ، وأَنَا اللّهُ الفَعّالُ لِما اُریدُ ، لا اُسأَلُ عَمّا أفعَلُ ، وأَنَا أسأَلُ خَلقی عَمّا هُم فاعِلونَ . (8)

.

1- .فی المصدر: «منک» ، والتصویب من الدرّ المنثور .
2- .الفرقان : 20 .
3- .نوادر الاُصول : ج 1 ص 63 ، تفسیر ابن أبی حاتم : ج 8 ص 2675 ح 15046 عن أبی رافع الزرقی نحوه ، الدرّ المنثور : ج 6 ص 244 .
4- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 620 ح 3214 ، الخصال : ص 567 ح 1 ، الأمالی للصدوق : ص 452 ح 610 ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 300 ح 2654 کلّها عن ثابت بن دینار ، بحار الأنوار : ج 74 ص 4 ح 1 .
5- .تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 348 ح 79 عن الأصبغ بن نباته ، بحار الأنوار : ج 12 ص 205 ح 29 ؛ تاریخ دمشق : ج 17 ص 350 ح 4140 عن معتمر بن سلیمان عن الإمام الباقر عن أبیه عن الخضر علیهم السلام ، العظمه : ج 4 ص 1466 ح 966 عن معمر بن سام عن الإمام الباقر عن أبیه عن الخضر علیهم السلام .
6- .الذَرُّ : النسل (المصباح المنیر : ص 207 «ذرر») .
7- .الزمانه : العاهه (مجمع البحرین : ج 2 ص 782 «زمن») .
8- .الکافی : ج 2 ص 8 ح 2 ، علل الشرائع : ص 10 ح 4 ، الاختصاص : ص 332 ، مختصر بصائر الدرجات : ص 155 کلّها عن حبیب السجستانی نحوه ، بحار الأنوار : ج 5 ص 226 ح 5 .

ص: 65

نوادر الاُصول به نقل از رفاعه بن رافع زرقی :مردی گفت : ای پیامبر خدا ! در باره بردگان ما که گروهی چون ما مسلمان اند و مانند ما نماز می خوانند و روزه می گیرند و ما آنها را می زنیم ، چه می فرمایید ؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «گناه [و تقصیر] آنها، با مجازات هایی که شما آنها را می کنید ، وزن می شود . اگر مجازات های شما بیشتر از گناه آنها بود، از [ثواب های ]شما می گیرند» . مرد گفت : اگر به آنها ناسزا گفتیم ، چه ؟ فرمود : «گناه آنها با ناسزای شما وزن می شود . اگر ناسزای شما بیشتر بود، از [حسنات ]شما به آنها داده می شود» . مرد گفت : دشمنی نزدیک تر از آنها به خودم نمی بینم ! آن گاه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این آیه را خواند : «و برخی از شما را برای برخی دیگر قرار، [وسیله] آزمایش قرار دادیم . آیا شکیبایی می کنید ؟ و پروردگار تو بیناست» .

امام زین العابدین علیه السلام :حقّ حاکم، این است که بدانی تو برای او [وسیله] آزمایش قرار داده شده ای و او به واسطه تسلّطی که خدای عز و جل برای او بر تو قرار داده است ، در مورد تو آزمایش می شود .

امام علی علیه السلام از خضر علیه السلام :خداوند، بندگانش را با یکدیگر می آزماید : دانا را با دانا می آزماید ، نادان را با نادان ، دانا را با نادان ، و نادان را با دانا .

امام باقر علیه السلام :چون خدای عز و جل ذریّه آدم علیه السلام را از پشت او بیرون آورد تا از آنها برای پروردگاری خودش و [ایمان آوردن به] نبوّت هر پیامبری پیمان بگیرد ، نخستین کسی که برای نبوّتش از آنها پیمان گرفت، محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله بود . آن گاه خداوند عز و جل به آدم فرمود : «بنگر که چه می بینی» . آدم علیه السلام به ذریّه اش که مانند مور، آسمان را پر کرده بودند ، نگاه کرد و گفت : پروردگارا ! چه بسیارند ذریّه من ! آنها را برای چه آفریدی ؟ و با این پیمان ستانی ات از آنها چه می خواهی ؟ خدای عز و جل فرمود : «مرا بپرستند و چیزی را انبازم نسازند و به پیامبرانم بگرَوَند و از آنها پیروی کنند» . آدم علیه السلام گفت : پروردگارا ! چرا برخی افرادِ نَسلم را بزرگ تر از دیگران می بینم ؟ و چرا برخی پُرنورترند و برخی کم نورتر ، و برخی بی نورند ؟ خدای عز و جل فرمود : «آنان را این گونه آفریدم تا آنها را در همه حالت هایشان بیازمایم» . آدم گفت : پروردگارا ! آیا به من اجازه سخن می دهی تا سخن بگویم ؟ خدای عز و جل فرمود : «سخن بگو ؛ زیرا روح تو، از روح من است ، هر چند که طبیعتت بر خلاف هستیِ من است» . آدم علیه السلام گفت : ای کاش آنها را یک سان و یک اندازه و با یک طبیعت و یک سرشت ، و یک رنگ و دارای عمر یک سان و روزیِ برابر می آفریدی تا به یکدیگر ستم نمی کردند و حسادت و کینه توزی و اختلاف بر سر چیزی در میان آنها پیدا نمی شد ! خدای عز و جل فرمود : «ای آدم ! به وسیله روح من، سخن گفتی ؛ امّا به سبب ناتوانیِ طبیعتت، از چیزی دَم زدی که بِدان علم نداری . من، آفریدگار دانا هستم . از سرِ دانایی خود، آنان را گونه گون آفریدم ، و فرمان من بنا به خواست من، در میان آنان محقّق می شود ، و همگی سر در [گرو] تدبیر و تقدیر من دارند ، و آفرینش من دگرگونی نمی پذیرد . من، پری و آدمی را در حقیقت ، برای این آفریدم که بندگی ام نمایند ، و بهشت را برای کسانی از آنها خلق کردم که مرا اطاعت و بندگی کنند و از فرستادگانم پیروی نمایند و باک ندارم ، و آتش را برای کسی خلق نمودم که به من کافر شود و نافرمانی ام کند و از فرستادگانم پیروی ننماید و باک ندارم . و تو را و ذریّه تو را آفریدم، بی آن که به تو و آنان نیازی داشته باشم؛ بلکه تو و آنها را آفریدم تا آزمایشتان کنم که کدامینتان در سرای دنیا ، در زندگی و پیش از مردنتان ، نیک کردارترید . پس ، دنیا و آخرت و زندگی و مرگ و طاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را بدین منظور آفریدم ، و در تقدیر و تدبیر خود، این چنین اراده کردم ، و از روی علم و شناختم به آنان ، در شکل و جسم و رنگ و عمر و روزی و طاعت و معصیت آنها تفاوت افکندم ، و خوش بخت و بدبخت و بینا و کور و کوتاه و بلند و زیبا و زشت و دانا و نادان و دارا و نادار و فرمان بردار و نافرمان و تن درست و بیمار و معلول و سالم قرارشان دادم تا آن کس که معلول است، به آن که سالم است، بنگرد و مرا بخواند و از من بخواهد که او را عافیت بخشم ، و بر بلای من شکیبایی ورزد و من پاداش فراوانش دهم ، و دارا به نادار بنگرد و مرا حمد و سپاس گوید ، و نادار به دارا بنگرد و به درگاه من دعا و درخواست کند ، و مؤمن به کافر بنگرد و مرا به خاطر آن که هدایتش کرده ام، سپاس گوید . پس برای این، آنها را آفریدم تا در خوشی و ناخوشی و در آسایش و گرفتاری و در آنچه به آنها عطا می کنم یا نمی کنم، امتحانشان کنم ، و منم خدای پادشاهِ توانا ، و من حق دارم همه آنچه را مقدّر ساخته ام ، طبق تدبیرم اجرا کنم ، و نیز حق دارم از این تقدیر، آنچه را که بخواهم، به آنچه می خواهم، تغییر دهم ، و آنچه را پس و پیش مقدّر کرده ام ، پیش و پس گردانم . من، خدایی هستم که آنچه بخواهم، انجام می دهم ، و از کاری که می کنم، پرسش نمی شوم ؛ بلکه من هستم که از خلقم در باره کارهایی که می کنند، پرسش [و بازخواست] می کنم .

.


ص: 66

. .


ص: 67

. .


ص: 68

. .


ص: 69

. .


ص: 70

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «وَ لَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّهٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِئونَ» (1) :لَو فَعَلَ اللّهُ ذلِکَ لَما آمَنَ أحَدٌ ، ولکِنَّهُ جَعَلَ فِی المُؤمِنینَ أغنِیاءَ وفِی الکافِرینَ فُقَراءَ ، وجَعَلَ فِی الکافِرینَ أغنِیاءَ وفِی المُؤمِنینَ فُقَراءَ ، ثُمَّ امتَحَنَهُم بِالأَمرِ وَالنَّهیِ وَالصَّبرِ وَالرِّضا . (2)

عنه علیه السلام :مَسأَلَهُ ابنِ آدَمَ لِابنِ آدَمَ فِتنَهٌ ؛ إن أعطاهُ حَمِدَ مَن لَم یُعطِهِ ، وإن رَدَّهُ ذَمَّ مَن لَم یَمنَعهُ . (3)

الکافی عن علیّ بن عیسی رفعه ، قال :إنَّ موسی علیه السلام ناجاهُ اللّهُ تَبارَکَ وتَعالی ، فَقالَ لَهُ فی مُناجاتِهِ : ... یا موسی ، أبناءُ الدُّنیا وأَهلُها فِتَنٌ بَعضُهُم لِبَعضٍ ، فَکُلٌّ مُزَیَّنٌ لَهُ ما هُوَ فیهِ . (4)

3 / 8القُدرَهُ الباطِنِیَّهُ«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» . (5)

.

1- .الزخرف: 33 و 34.
2- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 284 .
3- .تحف العقول : ص 365 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 248 ح 83 .
4- .الکافی : ج 8 ص 42 47 ح 8 ، تحف العقول : ص 494 ، أعلام الدین : ص 221 ولیس فیهما «أبناء» ، بحار الأنوار : ج 77 ص 37 ح 7 .
5- .النمل : 40 .

ص: 71



3 / 8 نیروی درونی

امام صادق علیه السلام در باره سخن خدای متعال : «اگر نه آن بود که مردم [در انکار خدا ]امّتی واحد گردند، قطعا برای خانه های آنها که به خدای مهربان کفر می ورزیدند، سقف هایی از نقره قرار می دادیم و نردبان هایی که بر آنها بالا روند ، و برای خانه هایشان نیز درها و تخت هایی که بر آنها تکیه زنند» :اگر خدا چنین می کرد، هیچ کس ایمان نمی آورد ؛ امّا او در میان مؤمنان، توانگرانی و در میان کافران، تهی دستانی قرار داد ، و در میان کافران نیز توانگرانی و در میان مؤمنان هم تهی دستانی نهاد . سپس با امر و نهی و شکیبایی و خشنودی، آنان را در بوته آزمایش نهاد .

امام صادق علیه السلام :درخواست آدمی از آدمی، فتنه ای است ؛ اگر به او عطا کند، [درخواست کننده ]کسی را می ستاید که در واقع، او عطا نکرده است [زیرا عطا کننده واقعی خداست و باید او را ستود و سپاس گفت] و اگر محرومش کند، کسی را می نکوهد که در واقع، او محرومش نساخته است .

الکافی به نقل از علی بن عیسی، در حدیثی که سند آن را به اهل بیت علیهم السلام رسانده است :خدای خجسته والا ، با موسی علیه السلام نجوا کرد و در نجوایش با او گفت : «... ای موسی ! فرزندان دنیا و دنیاخواهان، مایه آزمون یکدیگرند ؛ زیرا هر یک از آنها آنچه را که در آن است (دنیا و مال و جاه و منافع دنیوی)، در نظر خویش آراسته است. [بدین جهت، حاضر به فداکاری و از خود گذشتگی نیستند]» .

3 / 8نیروی درونیقرآن«کسی که نزد او دانشی از کتاب [الهی] بود ، گفت : من آن را پیش از آن که چشم خود را بر هم زنی، برایت می آورم . پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر یافت ، گفت : این، از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا ناسپاسی می کنم . و هر کس سپاس گزارد، تنها به سود خویش سپاس می گزارد و هر کس ناسپاسی کند، بی گمان، پروردگارم بی نیاز و کریم است» .

.


ص: 72

3 / 9الشَّهوَهُ الجِنسِیَّهٌرسول اللّه صلی الله علیه و آله :ما تَرَکتُ بَعدی فِتنَهً أضَرَّ عَلَی الرِّجالِ مِنَ النِّساءِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :ما أخافُ عَلی اُمَّتی فِتنَهً أخوَفَ عَلَیها مِنَ النِّساءِ وَالخَمرِ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :أصابَتکُم فِتنَهُ الضَّرّاءِ فَصَبَرتُم ، وإنَّ أخوَفَ ما أخافُ عَلَیکُم فِتنَهُ السَّرّاءِ مِن قِبَلِ النِّساءِ ، إذا تَسَوَّرنَ الذَّهَبَ ، ولَبِسنَ رَیطَ (3) الشّامِ وعَصبَ الیَمَنِ (4) ، وأَتعَبنَ الغَنِیَّ ، وکَلَّفنَ الفَقیرَ مالا یَجِدُ . (5)

الإمام علیّ علیه السلام :النِّساءُ أعظَمُ الفِتنَتَینِ . (6)

عنه علیه السلام :لا فِتنَهَ أعظَمُ مِنَ الشَّهوَهِ . (7)

.

1- .صحیح البخاری : ج 5 ص 1959 ح 4808 ، صحیح مسلم : ج 4 ص 2097 ح 97 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 103 ح 2780 ، سنن ابن ماجه : ج 2 ص 1325 ح 3998 کلّها عن اُسامه بن زید ، کنز العمّال : ج 16 ص 286 ح 44503 ؛ مجمع البیان : ج 2 ص 711 .
2- .الفردوس : ج 4 ص 94 ح 6293 عن الإمام علیّ علیه السلام ، تاریخ بغداد : ج 14 ص 79 الرقم 7432 عن هبیره بن یریم عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 286 ح 44502 عن یوسف الخفّاف فی مشیخته عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله .
3- .رَیطه : کلّ ثوب رقیق (المصباح المنیر : ص 248 «ریط») .
4- .العَصبُ الیمانی : هو بُرد یَمنیَّه یُعصَبُ غزلها ؛ أی یجمع ویُشَدُّ ، ثم یُصبغ ویُنسَجُ (مجمع البحرین : ج 2 ص 1222 «عصب») .
5- .تاریخ بغداد : ج 3 ص 190 الرقم 1233 عن معاذ بن جبل ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 618 ح 173 ، الزهد لابن المبارک : ص 271 ح 785 ، حلیه الأولیاء : ج 1 ص 236 ، شعب الإیمان : ج 4 ص 362 ح 5414 وفیه صدره إلی «النساء» وکلّها عن معاذ بن جبل من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 283 ح 44482 .
6- .غرر الحکم : ج 2 ص 26 ح 1680 .
7- .غرر الحکم : ج 6 ص 393 ح 10725 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 538 ح 9930 .

ص: 73



3 / 9 میل جنسی

3 / 9میل جنسیپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بعد از [رحلت] من، برای مردان، آزمونی زیانبارتر از زنان نخواهد بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :من بر امّت خود ، از آزمایشی خطرناک تر از زن و شراب نمی ترسم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلای فقر و سختی به شما رسید و شکیبایی نمودید ؛ ولی ترسناک ترین چیزی که از آن بر شما می ترسم، بلای خوشی از جانب زنان است، آن گاه که دستبندهای طلا به دست کنند و جامه های نازک شامی و بالاپوش های یمانی بپوشند ، و دارا را به زحمت اندازند ، و نادار را وادار به تهیّه چیزهایی کنند که توانش را ندارد .

امام علی علیه السلام :زنان ، بزرگ ترین آزمایش و امتحان اند .

امام علی علیه السلام :آزمایش و گرفتاری ای بدتر از شیفتگی جنسی نیست .

.


ص: 74

3 / 10اللَّذائذُ الدُّنیَوِیَّهُالإمام علیّ علیه السلام :ألا إنَّ الدُّنیا دارٌ لا یُسلَمُ مِنها إلّا فیها ، ولا یُنجی بِشَیءٍ کانَ لَهَا ، ابتُلِیَ النّاسُ بِها فِتنَهً ، فَما أخَذوهُ مِنها لَها اُخرِجوا مِنهُ وحوسِبوا عَلَیهِ ، وما أخَذَوهُ مِنها لِغَیرِها قَدِموا عَلَیهِ وأَقاموا فیهِ ، فَإِنَّها عِندَ ذَوِی العُقولِ کَفَیءِ الظِّلِّ ؛ بَینا تَراهُ سابِغا حَتّی قَلَصَ (1) ، وزائِدا حَتّی نَقَصَ . (2)

عنه علیه السلام :اِحفَظ بَطنَکَ وفَرجَکَ ؛ فَفیهِما فِتنَتُکَ . (3)

تاریخ دمشق عن عبد اللّه بن جراد :قالَ لی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله کَم إبِلُکُ ؟ قالَ : قُلتُ ثَلاثونَ ، قالَ : إنَّ ثَلاثَین خَیرٌ مِن مِئَهٍ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ! إنّا لَنَری أنَّ المِئَهَ أکثَرُ مِن ثَلاثینَ ، وهِیَ أحَبُّ إلَینا ! قالَ : إنَّ رَبَّها بِها مُعجَبٌ وإنَّهُ لا یُؤَدّی حَقَّها ، إنَّ المِئَهَ مُفرِحَهٌ مُفتِنَهٌ ، وکُلُّ مُفرِحٍ مُفتِنٌ . (4)

3 / 11أحکامٌ لا تُعلَمُ حِکمَتُهاالإمام علیّ علیه السلام :ولَو أرادَ اللّهُ أن یَخلُقَ آدَمَ علیه السلام مِن نورٍ یَخطَفُ الأَبصارَ ضِیاؤُهُ ، ویَبهَرُ العُقولَ رُواؤُهُ ، وطیبٍ یَأخُذُ الأَنفاسَ عَرفُهُ ، لَفَعَلَ ؛ ولَو فَعَلَ لَظَلَّت لَهُ الأَعناقُ خاضِعَهً ، ولَخَفَّتِ البَلوی فیهِ عَلَی المَلائِکَهِ ، ولکِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ یَبتَلی خَلقَهُ بِبَعضِ ما یَجهَلونَ أصلَهُ ؛ تَمییزا بِالاِختِبارِ لَهُم ، ونَفیا لِلاِستِکبارِ عَنهُم ، وإبعادا لِلخُیَلاءِ مِنهُم . (5)

.

1- .قَلَصَ: اجتمع (النهایه: ج 4 ص 100 «قلص»).
2- .نهج البلاغه : الخطبه 63 ، روضه الواعظین : ص 483 وفیه «ذوق ، سائغا» بدل «ذوی ، سابغا» ، عیون الحکم والمواعظ : ص 148 ح 3252 نحوه ، بحار الأنوار : ج 73 ص 119 ح 110 .
3- .غرر الحکم : ج 2 ص 179 ح 2289 ، عیون الحکم والمواعظ : ص 78 ح 1883 .
4- .تاریخ دمشق : ج 27 ص 240 ح 5793 ، أمثال الحدیث للرامهرمزی : ص 163 نحوه ، کنز العمّال : ج 6 ص 562 ح 16943 .
5- .نهج البلاغه : الخطبه 192 ، بحار الأنوار : ج 14 ص 465 ح 37 .

ص: 75



3 / 10 لذایذ دنیوی

3 / 11 احکامی که حکمت آنها معلوم نیست

3 / 10لذایذ دنیویامام علی علیه السلام :هان ! دنیا سرایی است که از آن به سلامت نتوان رهید، جز با دل بر کندن از آن ، و هیچ کس به واسطه کاری که برای دنیا می کند، نجات نمی یابد . مردم برای آزمایش، گرفتار دنیا شده اند؛ و آنچه را از دنیا به خاطر دنیا بر گرفته اند، از دستشان می رود و باید برای آن، حساب پس دهند، و آنچه را از دنیا برای غیر آن (آخرت و بهشت) بر گرفته اند، به آن می رسند و در آن، ماندگار می شوند . دنیا در نزد خردمندان، همچون حرکت سایه است که هنوز پهن نشده، جمع می شود و هنوز زیاد نشده، می کاهد .

امام علی علیه السلام :شکم و شهوتت را نگه دار ؛ زیرا این دو ، برای تو، مایه فتنه [و افتادن در گناه یا رنج و عذاب] اند .

تاریخ دمشق به نقل از عبد اللّه بن جراد :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود : «چند شتر داری ؟». گفتم : سی تا . فرمود : «سی تا بهتر از صد تاست» . گفتم : ای پیامبر خدا ! به نظر ما صد تا بهتر از سی تاست و بیشتر دوست داریم ! فرمود : «صاحب صد شتر، به آنها دل بسته می شود و زکاتشان را نمی پردازد . صدتا فَرَحبخش و فریبنده است . هر فَرَحبخشی، فریبنده است» .

3 / 11احکامی که حکمت آنها معلوم نیستامام علی علیه السلام :اگر خدا می خواست آدم علیه السلام را از نوری بیافریند که پرتو آن، چشم ها را خیره و مشاهده اش خِردها را مبهوت کند ، و از عطری که بوی آن، نفس ها را بند آورد ، قطعا می توانست چنین کند ، و اگر چنین می کرد، گردن ها در برابر آدم، خم می شدند ، و آزمایش در باره او بر فرشتگان آسان می شد ؛ امّا خدای سبحان، آفریدگان خود را با برخی چیزها که علّتش را نمی دانند، می آزماید تا با آزمودنشان [نیک و بد و فرمان بردار و نافرمانِ] آنها را متمایز سازد ، و گردنکشی را از ایشان بزداید ، و غرور را از آنها دور نماید .

.


ص: 76

. .


ص: 77

. .


ص: 78

الفصل الرابع : أشدّ ما یبتلی به4 / 1الإِملاءُالکتاب«وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ * وَأُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» . (1)

«فَذَرْنِی وَ مَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ * وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کَیْدِی مَتِینٌ» . (2)

الحدیثالکافی عن سماعه بن مهران :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» قالَ : هُوَ العَبدُ یُذنِبُ الذَّنبَ فَتُجَدَّدُ لَهُ النِّعمَهُ مَعَهُ ، تُلهیهِ تِلکَ النِّعمَهُ عَنِ الاِستِغفارِ مِن ذلِکَ الذَّنبِ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ اللّهَ إذا أرادَ بِعَبدٍ خَیرا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنَقِمَهٍ ویُذَکِّرُهُ الاِستِغفارَ ، وإذا أرادَ بِعَبدٍ شَرّا فَأَذنَبَ ذَنبا أتبَعَهُ بِنِعمَهٍ ؛ لِیُنسِیَهُ الاِستِغفارَ ویَتَمادی بِها ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : «سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ» بِالنِّعَمِ عِندَ المَعاصی . (4)

.

1- .الأعراف : 182 و 183 .
2- .القلم : 44 و 45 .
3- .الکافی : ج 2 ص 452 ح 3 ، معجم الفروق اللغویه : ص 73 الرقم 290 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 218 ح 11 .
4- .الکافی : ج 2 ص 452 ح 1 ، علل الشرائع : ص 561 کلاهما عن سفیان بن السمط ، مشکاه الأنوار : ص 579 ح 1926 ولیس فیه صدره إلی «الاستغفار» الأوّل ، مجمع البحرین : ج 1 ص 585 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 217 ح 9 .

ص: 79



فصل چهارم : سخت ترین آزمایش ها

4 / 1 مهلت دادن

فصل چهارم : سخت ترین آزمایش ها4 / 1مهلت دادنقرآن«و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی دانند ، گریبانشان را خواهیم گرفت ، و به آنان مهلت می دهم ، که نقشه من، محکم است» .

«پس مرا با کسی که این گفتار را تکذیب می کند، وا گذار . به تدریج، از جایی که نمی دانند ، گریبانشان را خواهیم گرفت ، و به آنان مهلت می دهم ، که نقشه من، محکم است» .

حدیثالکافی به نقل از سماعه بن مهران :از امام صادق علیه السلام در باره این سخن خدای عز و جل : «به تدریج ، از جایی که نمی دانند ، گریبانشان را خواهیم گرفت» پرسیدم. فرمود : «گریبان گرفتن (استدراج)، این است که بنده گناه می کند و با این حال ، خداوند ، باز به او نعمت می دهد تا آن نعمت، او را از استغفارِ از گناه، غافل گرداند» .

امام صادق علیه السلام :هر گاه خداوند، خوبی بنده ای را بخواهد و آن بنده مرتکب گناهی شود، به دنبال آن، او را کیفری می دهد و آمرزش خواهی را به یادش می اندازد ، و هر گاه بدیِ بنده ای را بخواهد و آن بنده مرتکب گناهی شود، در پی آن به او نعمتی می بخشد تا آمرزش خواهی را از یادش ببرد و او به آن گناه ادامه دهد . این، [همان] سخن خدای عز و جل است که : «و به تدریج، از جایی که نمی دانند، گریبانشان را می گیریم» یعنی: با دادن نعمت در هنگام ارتکاب گناه .

.


ص: 80

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :رُبَّ مُستَدرَجٍ بِالإِحسانِ إلَیهِ ، مَفتونٍ بِحُسنِ القَولِ فیهِ ، مَغرورٍ بِالسَّترِ عَلَیهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :کَم مِن مُستَدرَجٍ بِالإِحسانِ إلَیهِ ، ومَغرورٍ بِالسَّترِ عَلَیهِ ، ومَفتونٍ بِحُسنِ القَولِ فیهِ ، ومَا ابتَلَی اللّهُ أحَدا بِمِثلِ الإِملاءِ لَهُ . (2)

رجال الکشّی عن الحسین بن الحسن :قُلتُ لِأَبِی الحَسَنِ الرِّضا علیه السلام : إنّی تَرَکتُ ابنَ قیاما مِن أعدی خَلقِ اللّهِ لَکَ ، قالَ : ذلِکَ شَرٌّ لَهُ ، قُلتُ : ما أعجَبَ ما أسمَعُ مِنکَ جُعِلتُ فِداکَ ! قالَ : أعجَبُ مِن ذلِکَ إبلیسُ ؛ کانَ فی جِوارِ اللّهِ عز و جل فِی القُربِ مِنهُ ، فَأَمَرَهُ فَأَبی وتَعَزَّزَ فَکانَ مِنَ الکافِرینَ ، فَأَملَی اللّهُ لَهُ ، وَاللّهِ ما عَذَّبَ اللّهُ بِشَیءٍ أشَدَّ مِنَ الإِملاءِ ، وَاللّهِ یا حُسَینُ ، ما عَذَّبَهُمُ اللّهُ بِشَیءٍ أشَدَّ مِنَ الإِملاءِ . (3)

.

1- .أعلام الدین : ص 259 ، الکافی : ج 2 ص 452 ح 4 و ج 8 ص 128 ح 98 کلاهما عن حفص بن غیاث ، تحف العقول : ص 357 کلّها عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 225 ح 95 ؛ تفسیر القرطبی : ج 18 ص 251 ، تفسیر الثعلبی : ج 10 ص 23 کلاهما عن الحسن من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام نحوه .
2- .نهج البلاغه : الحکمه 116 و 260 ، تحف العقول : ص 203 و 281 نحوه ولیس فیه ذیله ، الأمالی للطوسی : ص 443 ح 992 عن ثعلبه بن میمون عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 206 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 220 ح 17 .
3- .رجال الکشی : ج 2 ص 828 ح 1045 ، بحار الأنوار : ج 5 ص 216 ح 3 .

ص: 81

پیامبر خدا علیه السلام :چه بسیار کسانی که با داده شدن نعمت ، تدریجا به نابودی کشانده شده اند او با ستایش شدن ، فریب خورده اند و با پرده پوشی [خداوند] در کارشان ، مغرور گشته اند !

امام علی علیه السلام :چه بسیار کسانی که با داده شدن نعمت ، تدریجا به نابودی کشانده شده اند ، و چه بسیار کسانی که بر اثر پرده پوشی بر گناهانشان، فریب خورده اند ، و چه بسیار کسانی که با ستایش شدن، فریفته شده اند ! خداوند، هیچ کس را به چیزی چون مهلت دهی، نیازموده است .

رجال الکشّی به نقل از حسین بن حسن :به امام رضا علیه السلام گفتم : من ابن قیاما را در حالی ترک گفتم که از دشمن ترین خلق خدا با شما بود . فرمود : «این برای او بد است!» . گفتم : فدایت شوم ! سخن عجیبی از شما می شنوم ! فرمود : «عجیب تر از آن ، ابلیس است . او در جوار قرب خدای عز و جل بود و خداوند به او فرمان داد؛ لیکن او سر باز زد و به خود نازید و از کافران شد . پس ، خداوند به او مهلت داد . به خدا سوگند که خداوند به چیزی سخت تر از مهلت دادن، عذاب نکرده است . به خدا سوگند ای حسین که خدا آنها را به چیزی سخت تر از مهلت دادن، عذاب نکرده است» .

.


ص: 82

4 / 2الإِنفاقُالإمام الصادق علیه السلام :مَا ابتُلِیَ النّاسُ بِشَیءٍ أشَدَّ مِن إخراجِ الدِّرهَمِ ؛ لَا الصَّلاهِ ولَا الصِّیامِ ولَا الحَجِّ ، فَإِنَّ اللّهَ تَعالی یَقولُ : «وَ لَا یَسْئلْکُمْ أَمْوَالَکُمْ * إِن یَسْئلْکُمُوهَا فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُواْ» (1) ، ثُمَّ قالَ : «وَ مَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ» (2) . (3)

4 / 3الفَقرُرسول اللّه صلی الله علیه و آله :أوحَی اللّهُ تَعالی إلی إبراهیمَ علیه السلام : خَلَقتُکَ وَابتَلَیتُکَ بِنارِ نُمرودَ ، فَلَوِ ابتَلَیتُکَ بِالفَقرِ ورَفَعتُ عَنکَ الصَّبرَ فَما تَصنَعُ ؟ قالَ إبراهیمُ : یا رَبِّ ! الفَقرُ إلَیَّ أشَدُّ مِن نارِ نُمرودَ . قالَ اللّهُ تَعالی : فَبِعِزَّتی وجَلالی ، ما خَلَقتُ فِی السَّماءِ وَالأَرضِ أشَدَّ مِنَ الفَقرِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :جَهدُ البَلاءِ (5) کَثرَهُ العِیالِ مَعَ قِلَّهِ الشَّیءِ . (6)

عنه صلی الله علیه و آله :جَهدُ البَلاءِ کَثرَهُ العِیالِ وقِلَّهُ المالِ ، وقِلَّهُ العِیالِ أحَدُ الیَسارَینِ . (7)

.

1- .محمد : 36 ، 37.
2- .محمد : 38 .
3- .أعلام الدین : ص 120 .
4- .جامع الأخبار : ص 299 ح 817 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 58 .
5- .الجَهدُ : النهایه والغایه ، وهو مصدرٌ مِن جَهَدَ فی الأمر جهدا ما إذا طلب حتّی بلغ غایته فی الطلب . وجَهَدَه الأمرُ والمرضُ : إذا بلغ منه المشقّه ، ومنه جَهدُ البلاء (المصباح المنیر : ص 112 «جهد») .
6- .الفردوس : ج 2 ص 110 ح 2580 عن ابن عمر ، تاریخ جرجان : ص 125 الرقم 154 نحوه ، فتح الباری : ج 11 ص 149 کلاهما عن ابن عمر من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، لسان العرب : ج 3 ص 134 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، کنز العمّال : ج 16 ص 285 ح 44491 نقلاً عن الحاکم فی تاریخه عن ابن عمر ؛ مجمع البحرین : ج 1 ص 330 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 86 ص 111 .
7- .دعائم الإسلام : ج 2 ص 255 ح 970 ، الجعفریات : ص 238 عن الإمام الکاظم عن آبائه عن الإمام علیّ علیهم السلام ولیس فیه ذیله .

ص: 83



4 / 2 انفاق کردن

4 / 3 فقر

4 / 2انفاق کردنامام صادق علیه السلام :خداوند، مردم را به امتحانی سخت تر از دادن درهم نیازموده است ، نه نماز و نه روزه و نه حج ؛ زیرا خدای متعال می فرماید : «و اموالتان را [در عوض پاداشش ]نمی خواهد . اگر آنها را از شما بخواهد و به اصرار از شما طلب کند، بخل می ورزید» . سپس فرمود : «هر که بخل ورزد، در حقیقت ، به زیان خودش بخل می ورزد و خدا بی نیاز است و شمایید که نیازمندید» .

4 / 3فقرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند متعال به ابراهیم علیه السلام وحی فرمود که : «من تو را آفریدم و به آتش نمرود ، گرفتارت کردم . اگر تو را به فقر ، مبتلا کنم و شکیبایی را از تو بر گیرم ، چه خواهی کرد ؟». ابراهیم علیه السلام گفت : خداوندا ! فقر ، برایم سخت تر از آتش نمرود است . خدای متعال فرمود : «به عزّت و جلالم سوگند که در آسمان و زمین، [بلایی ]سخت تر از فقر نیافریده ام» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شدیدترین ابتلا ، پُرعائلگی و تنگ دستی است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شدیدترین ابتلا ، زیادی عائله و اندک بودن مال است ، و اندک بودن عائله، یکی از دو توانگری [و آسایش] است .

.


ص: 84

عنه صلی الله علیه و آله :جَهدُ (1) البَلاءِ أن تَحتاجوا إلی ما فی أیدِی النّاسِ فَیَمنَعونَ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام لِلحَسَنِ علیه السلام :یا بُنَیَّ ، مَنِ ابتُلِیَ بِالفَقرِ فَقَدِ ابتُلِیَ بِأَربَعَ خِصالٍ : بِالضَّعفِ فی یَقینِهِ ، وَالنُّقصانِ فی عَقلِهِ ، وَالرِّقَّهِ فی دینِهِ ، وقِلَّهِ الحَیاءِ فی وَجهِهِ ؛ فَنَعوذُ بِاللّهِ مِنَ الفَقرِ . (3)

الکافی :رُوِیَ عَن لُقمانَ أنَّهُ قالَ لِابنِهِ : یا بُنَیَّ ، ذُقتُ الصَّبِرَ ، وأَکَلتُ لِحاءَ الشَّجَرِ ، فَلَم أجِد شَیئا هُوَ أمَرُّ مِنَ الفَقرِ ! فَإِن بُلیتَ بِهِ یَوما فَلا تُظهِرِ (4) النّاسَ عَلَیهِ فَیَستَهینوکَ ولا یَنفَعوکَ بِشَیءٍ ، ارجِع إلَی الَّذِی ابتَلاکَ بِهِ فَهُوَ أقدَرُ عَلی فَرَجِکَ وسَلهُ ؛ مَن ذَا الَّذی سَأَلَهُ فَلَم یُعطِهِ ، أو وَثِقَ بِهِ فَلَم یُنجِهِ ؟ ! (5)

4 / 4تِلکَ الخِصالُالکافی عن أبی اُسامه عن الإمام الصادق علیه السلام :مَا ابتُلِیَ المُؤمِنُ بِشَیءٍ أشَدَّ عَلَیهِ مِن خِصالٍ ثَلاثٍ یُحرَمُها . قیلَ : وما هُنَّ ؟ قالَ : المُؤاساهُ فی ذاتِ یَدِهِ ، وَالإِنصافُ من نَفسِهِ ، وذِکرُ اللّهِ کَثیرا ؛ أما إنّی لا أقولُ : «سُبحانَ اللّهِ ، وَالحَمدُ للّهِِ ، ولا إلهَ إلَا اللّهُ» ، ولکِن ذِکرُ اللّهِ عِندَ ما أحَلَّ لَهُ ، وذِکرُ اللّهِ عِندَ ما حَرَّمَ عَلَیهِ . (6)

.

1- .فی المصدر : «جهاد» ، والتصویب من کنز العمّال .
2- .الفردوس : ج 2 ص 110 ح 2581 عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 6 ص 492 ح 16684 .
3- .جامع الأخبار : ص 300 ح 818 ، بحار الأنوار : ج 72 ص 47 ح 58 .
4- .فی الطبعه المعتمده : «ولا تظهر» ، والتصویب من طبعه مرکز بحوث دار الحدیث .
5- .الکافی : ج 4 ص 22 ح 8 ، کنزالفوائد : ج 2 ص 66 ، اعلام الدین : ص 327 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 78 ص 458 ح 27 .
6- .الکافی : ج 2 ص 145 ح 9 ، الخصال : ص 128 ح 130 ، معانی الأخبار : ص 192 ح 1 ، تحف العقول : ص 207 عن الإمام علیّ علیه السلام ، مشکاه الأنوار : ص 115 ح 270 نحوه ، بحار الأنوار : ج 75 ص 35 ح 30 .

ص: 85



4 / 4 و این چند ویژگی

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بلای جانکاه، این است که به آنچه در دست مردم است، نیازمند شوید و از شما دریغ دارند .

امام علی علیه السلام به حسن علیه السلام :پسرم ! کسی که به فقر دچار شود ، به چهار بلا دچار می گردد : ضعف در یقین ، کاستی در خرد ، نازکی [و سستی] در دین ، و اندک شدن حیا در چهره . پس ، از فقر، به خدا پناه می بریم .

الکافی :روایت شده است که لقمان به پسرش گفت : پسرم ! من صبر زرد (1) را چشیدم ، و پوست درخت را خوردم؛ امّا چیزی تلخ تر از فقر نیافتم ! بنا بر این ، اگر روزی به آن مبتلا گشتی ، مردم را از آن آگاه مساز که تو را خوار می دارند و هیچ سودی هم به تو نمی رسانند . [بلکه] به همان کسی که تو را بِدان مبتلا ساخته است [یعنی خداوند] ، مراجعه کن زیرا او به ایجاد گشایش در کار تو تواناتر است و از او بخواه . کیست که از او درخواست کرده و به وی عطا نکرده باشد ، یا به او اعتماد کرده و او نجاتش نداده باشد ؟ !

4 / 4و این چند ویژگیالکافی به نقل از ابو اسامه :امام صادق علیه السلام فرمود : «سخت ترین بلا برای مؤمن، محروم شدنش از سه خصلت است» . گفته شد : آن سه کدام اند ؟ فرمود : «کمک مالی کردن [به برادران و دوستان] ، انصاف داشتن ، و ذکر خدا در همه حال . منظورم، گفتن سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلّا اللّه نیست ؛ بلکه مقصود، به یاد خدا بودن در مواردی است که خداوند بر او حلال یا حرام کرده است» .

.

1- .صبر ، گیاهی است دارویی ، دارای شیره مخصوص و بسیار تلخ ؛ همان آلوئه وِرا .

ص: 86

. .


ص: 87



47 . بهتان

اشاره

47 . بهتاندرآمدفصل یکم : تفسیر بهتانفصل دوم : نکوهش بهتان و بهتان زنندهفصل سوم : خاستگاه های بهتانفصل چهارم : سزای بهتان زنندهفصل پنجم : مقابله با بهتان

.


ص: 88

. .


ص: 89



درآمد

بُهتان ، در لغت

درآمدبُهتان ، در لغتواژه «بهتان»، مصدر و از ریشه «بهت» است که بر گفتن سخنی (1) یا انجام دادن کاری (2) دلالت دارد که موجب مات و مبهوت و متحیّر نمودن کسی می شود . از همین رو ، به سخن دروغی که در آن، کار خلافی به کسی نسبت داده شود ، بهتان گویند ؛ چون معمولاً آن شخص از شنیدن چنین نسبتی در تحیّر و شگفتی می مانَد . ابن فارس در این باره می گوید : الباءُ وَ الهاءُ وَ التّاءُ أصلٌ واحِدٌ و هُوَ کَالدَّهشِ وَ الحَیرَهِ ؛ یُقالُ : بُهِتَ الرَّجُلُ یُبهَتُ بَهَتا ، وَ البَهتَهُ الحَیرَهُ ، فَأَمَّا البُهتانُ فَالکَذِبُ ، یَقولُ العَرَبُ : یا لَلبَهیتَه ، أی یا لَلکَذِب . (3) با و ها و تا ، دارای یک ریشه معنایی است و آن، حیرت و سرگردانی است . گفته می شود : بُهِتَ الرجل یُبْهَتُ بَهَتا و بهتانا، یعنی: آن مرد، مبهوت و متحیّر شد . «البَهْتَه» یعنی : حیرت ؛ امّا بُهتان به معنای دروغ است . عرب می گوید : «یا لَلبَهیتَه !» یعنی : عجب دروغی ! همچنین ابن منظور در معنای بهتان آورده است : بَهَتَ الرَّجُلَ یَبهَتُهُ بَهتا وَ بَهَتا وَ بُهتانا ، فَهُوَ بَهّاتٌ أی قالَ عَلَیهِ ما لَم یَفعَلهُ فَهُوَ

.

1- .شاهد آن در قرآن، آیه : « قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ »(بقره : آیه 258) .
2- .شاهد آن در قرآن، آیه : « وَ یَقُولُونَ مَتَی هَذَا الْوَعْدُ ... بَلْ تَأْتِیهِم بَغْتَهً فَتَبْهَتُهُمْ » (انبیا : آیه 40) .
3- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 307 مادّه «بهت» .

ص: 90



فرق «بهتان» و «تهمت»

مَبهوتٌ ... قالَ أبو إسحاقَ : البُهتانُ الباطِلُ الَّذی یُتَحَیَّرُ مِن بُطلانِهِ ، وَ مِنَ البَهتِ : التَّحَیُّرُ . (1) [عبارت] «بَهَتَ الرجلَ یَبْهَتَه بَهتا و بَهَتا و بُهتانا ، فهو بَهّات» یعنی: به آن فرد، چیزی نسبت داد که انجامش نداده است . به آن مرد، «مبهوت (بهتان زده شده)» می گویند ... . ابو اسحاق می گوید : بُهتان ، به معنای امر باطلی است که از نادرستی آن، انسان حیرت می کند ، و از معانی بهت است معنای : تحیّر (سرگردانی) . و نیز راغب می گوید : قالَ اللّهُ عز و جل : بقره : آیه 258 « فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ » (2) أی دُهِشَ و تَحَیَّرَ . و قَد بَهَتَهُ ، قالَ عز و جل : نور : آیه 16 « هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » (3) ، أی کَذِبٌ یُبهِتُ سامِعَهُ لِفظاعَتِهِ . (4) خداوند عز و جل فرموده است : « فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ » : یعنی مبهوت و متحیّر شد . و «قد بَهَتَه» [یعنی: او را مبهوت و متحیّر کرد] . خدای عز و جل فرموده است : « هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ » ، یعنی: دروغی است که از شدّت زشتی اش، شنونده را مبهوت و حیرت زده می کند .

فرق «بهتان» و «تهمت»گفتنی است که برخی «بهتان» و «تهمت» را مترادف می پندارند، در صورتی که «تهمت» ، اسم مصدر است از مادّه «وهم» ، به معنای پندار و سوء ظن . ابن منظور در تبیین معنای «تهمت» می گوید : التُّهَمَهُ أصلُهَا الوُهَمَهُ مِنَ الوَهمِ ، وَ یُقالُ : «اِتَّهَمتُهُ» اِفتِعالٌ مِنهُ . [قالَ ]الجَوهَرِیُّ : اِتَّهَمتُ فُلانا بِکَذا ، وَ الاِسمُ التُّهَمَهُ بالتحریک . [قالَ ]ابنُ سَیِّدَهَ : التُّهَمَهُ : الظَّنُّ ... [قالَ] سیبوَیهِ : اِتَّهَمَ الرَّجُلَ وَ أَتهَمَهُ وَ أَوهَمَهُ : أدخَلَ عَلَیهِ التُّهَمَهَ أی ما یُتَّهَمُ عَلَیهِ ... . (5)

.

1- .لسان العرب : ج 2 ص 12 مادّه «بهت» .
2- .بقره : آیه 258 .
3- .نور : آیه 16 .
4- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 148 مادّه «بهت» .
5- .لسان العرب : ج 12 ص 644 مادّه «وهم» .

ص: 91



بهتان، در قرآن و حدیث

اشاره

تهمت، اصل آن، «وُهْمَه» است از مادّه «وَهم» . گفته می شود : «اِتَّهَمْتُهُ» که از باب «افتعال» است . جوهری می گوید : «اتّهمتُ فلانا بکذا [یعنی: فلانی را به فلان چیز، متّهم کردم . اسم آن ، «التهمه» است . ابن سیّده می گوید : تهمت به معنای گمان است ... . سیبویه می گوید : «اِتَّهَمَ الرجل وَ اَتْهَمَهُ وَ اَدْهَمَه» یعنی : بر او تهمت وارد کرد ، یعنی آنچه را بر او اتّهام بسته می شود ... . بنا بر این ، در «بهتان» ، دروغ بودنِ نسبت ، برای نسبت دهنده روشن است؛ امّا در «تهمت»، به دروغ بودن آن اطمینان ندارد؛ بلکه سوء ظن ، منشأ آن نسبت است . از این رو ، ما احادیث «تهمت» را در مبحث «ظن» ، مطرح خواهیم کرد .

بهتان، در قرآن و حدیثواژه «بهتان» در قرآن و حدیث، در همان معنای لغوی آن به کار رفته است ، یعنی نسبت ناروا دادن به کسی که نسبت دهنده ، علم به بی گناهی او دارد . قرآن ، در اشاره به این معنا می فرماید : « وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُواْ فَقَدِ احْتَمَلُواْ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُّبِینًا . (1) و کسانی که مردان و زنان را بی آن که مرتکب چیزی (عمل زشتی) شده باشند، آزار می رسانند ، قطعا بهتان و گناه آشکاری به گردن گرفته اند» . بر پایه نقل کلینی رحمه الله، امام صادق علیه السلام در بیان فرق میان غیبت و بهتان می فرماید : الغیبَهُ أن تَقولَ فی أخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَیهِ ، وَ أَمَّا الأَمرُ الظّاهِرُ فیهِ مِثلُ الحِدَّهِ وَ العَجَلَهِ فَلا ، وَ البُهتانُ أن تَقولَ فیهِ ما لَیسَ فیهِ . (2) غیبت، آن است که در باره برادرت چیزی بگویی که خداوند، آن را پوشیده داشته است ؛ امّا ]سخن گفتن از [آنچه در او آشکار است (مانند تندخویی و شتابکاری) ، غیبت نیست . و بهتان، آن است که در باره اش چیزی بگویی که در او نیست . گفتنی است که در اسلام، نسبت دادن زنا و لواط به شخص مسلمان، بدون دلیل

.

1- .احزاب : آیه 58 .
2- .ص 106 ح 8 .

ص: 92

و حجّت شرعی که عبارت است از شهادت چهار گواه عادل ، حتّی با علم به صحّت آن ، بهتان محسوب می شود . قرآن کریم می فرماید : «لَّوْلَا جَاءُو عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُواْ بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ... وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ . (1) چرا چهار گواه بر ]صحّت] آن [بهتان] نیاوردند ؟ پس چون گواهان [لازم را ]نیاورده اند ، اینان اند که نزد خدا دروغگویان اند ... و [گر نه] چرا وقتی آن را شنیدید، گفتید : برای ما سزاوار نیست که در این [موضوع ]سخن بگوییم . [خداوندا!] منزّهی تو ! این، بهتانی بزرگ است» . بر این اساس ، کسی که می داند مسلمانی مرتکب این گناه شده، ولی نمی تواند چهار شاهد عادل برای اثبات ادّعای خود بیاورد، حق ندارد به او نسبت زنا بدهد ، و اگر چنین نسبتی داد ، طبق نصّ صریح قرآن باید با خوردن هشتاد تازیانه مجازات شود : «وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُواْ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً وَ لَا تَقْبَلُواْ لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ . (2) و کسانی که به زنان شوهردار، نسبت زنا می دهند ، سپس چهار گواه نمی آورند ، هشتاد تازیانه به آنها بزنید ، و هیچ گاه شهادتی را از آنها نپذیرید ، و اینان اند که خود ، فاسقان اند» . بنا بر این ، می توان گفت که کاربرد واژه «بهتان» در قرآن و احادیث برای «نسبت دادن زنا و لواط به مسلمان» ، فراتر از معنای لغوی آن است ، و به عبارت روشن تر ، از نظر اسلام ، غیبت ، در این دو مورد ، به دلیل آن که به آبروی مسلمان، ضربه اساسی وارد می کند و او را از حیثیت اجتماعی به کلّی ساقط می نماید ، بهتان محسوب شده است .

.

1- .نور : آیه 13 16 .
2- .نور : آیه 4 .

ص: 93



1 . مصادیق «بهتان» در قرآن

الف - نسبت دادن گناه خود به دیگری
گفتنی است که در قرآن کریم، کلمه «بهتان» ، شش بار (1) به کار رفته است . همچنین واژه هایی مانند : «افتراء» ، (2) «اِفک» ، (3) «کذب» ، (4) «رَمْی» (5) و «تقوُّل» (6) نیز در این کتاب آسمانی در مفهوم «بهتان» کاربرد دارند . نکته قابل توجّه، این که: واژه «بهتان» در قرآن ، تنها در مورد دروغ بستن به انسان به کار رفته است و همچنین است چهار مورد از مشتقّات واژه «رمی» 7 در صورتی که واژه «افتراء» در اکثر قریب به اتّفاق موارد، و کلمه «تقوُّل» ، 8 دو بار در دروغ بستن به خدا به کار رفته ؛ امّا واژه های «افک» و «کذب» ، هم در مورد دروغ بستن به خداوند متعال و هم در دروغ بستن به انسان ، در قرآن به کار رفته اند . و اینک توضیحی کوتاه در باره ره نمودهای قرآن و احادیث در مورد این رفتار ناشایست :

1 . مصادیق «بهتان» در قرآنهر چند قرآن و احادیث، هرگونه بهتان و نسبت ناروا دادن به انسان های بی گناه را نکوهیده شمرده اند ، امّا در قرآن به چند نمونه از نسبت های ناروا اشاره شده که می توان از آنها به عنوان نکوهیده ترین مصادیق بهتان یاد کرد :

الف نسبت دادن گناه خود به دیگرینسبت ناروا به دیگری، دو گونه است : گاهی نسبت دهنده ، خود، مرتکب آن گناه

.

1- .نساء : آیه 20 و 112 و 156 ، نور : آیه 16 ، احزاب : آیه 58 ، ممتحنه : آیه 12 .
2- .آل عمران : آیه 94 ، نساء : آیه 48 ، انعام : آیه 21 و 93 و 138 و 140 ، اعراف : آیه 89 و... .
3- .نور : آیه 12 ، فرقان : آیه 4 ، عنکبوت : آیه 17 ، سبأ : آیه 43 و... .
4- .آل عمران : آیه 75 و 78 و 94 و ... .
5- .نساء : آیه 112 ، نور : آیه 4 و 6 و 23 .
6- .حاقّه : آیه 44 ، طور : آیه 33 .

ص: 94



ب - نسبت ناروا دادن به همسر پیامبرصلی الله علیه وآله
نشده و گاهی خود، آن را انجام داده و ناجوان مردانه ، انجام آن را به دیگری نسبت می دهد . بی تردید ، نوع دوم از بهتان ، نکوهیده تر و گناه آن، سنگین تر است . قرآن از این نوع بهتان، چنین یاد کرده است : «وَمَن یَکْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا یَکْسِبُهُ عَلَی نَفْسِهِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا * وَمَن یَکْسِبْ خَطِیئهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا . (1) و هر کس گناهی مرتکب شود ، فقط آن را به زیان خود، مرتکب شده است و خدا دانای سنجیده کار است ، و هر کس خطا یا گناهی مرتکب شود ، سپس آن را به بی گناهی نسبت دهد، قطعا بهتان و گناه آشکاری بر دوش کشیده است» . جالب توجّه است که در شأن نزول این آیه آمده است که شخص بی گناه ، یک یهودی بوده که از سوی شخصی به ظاهر مسلمان به دزدی متّهم شد، در صورتی که نسبت دهنده، خود، این گناه را انجام داده بود . (2)

ب نسبت ناروا دادن به همسر پیامبر صلی الله علیه و آلهیکی دیگر از مصادیق بهتان ، نسبت ناروا دادن به یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله است که قرآن از آن به عنوان «إفک» (3) یاد کرده و خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله را از این نسبت، مبرّا دانسته و مسلمانان را از دامن زدن به این شایعه بی اساس، به شدّت منع و به مقابله

.

1- .نساء : آیه 111 و 112 .
2- .ر. ک: ص 109 (بهتان / فصل یکم / زشت ترین بهتان) .
3- .مبدأ این شایعه این بود که یکی از همسران پیامبر صلی الله علیه و آله در یکی از جنگ ها از لشکر اسلام عقب افتاد و با یکی از مردان مسلمان به قافله پیوست . شماری از مسلمانان، وی را به کار ناشایست متّهم کردند ؛ ولی خداوند متعال، در آیاتی از سوره نور، آنها را به شدّت، نکوهش کرد و از دامن زدن به این شایعه ناروا منع نمود . بیشتر مفسّران، شأن نزول این آیات را عایشه دانسته اند که مورد اتّهام گروهی از منافقان به سرکردگی عبد اللّه بن ابی سلول قرار گرفت ؛ ولی برخی از احادیث و برخی از تفاسیر، مصداق آیات یاد شده را ماریه قبطیه می دانند که از جانب عایشه مورد افترا قرار گرفت (ر . ک : تفسیر القمّی : ج 2 ص 99 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 154 ح 10 12) .

ص: 95



ج - نسبت ناروا دادن به همسر برای تصاحب مهریّه وی
با آن، دعوت کرده است : « وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ . (1) چرا وقتی آن را شنیدید، نگفتید : «برای ما سزاوار نیست که دراین [موضوع ]سخن بگوییم . [خداوندا! ]منزّهی تو ! این، بهتانی بزرگ است»؟) . این آیه در واقع از مسلمانان می خواهد که نه تنها خود، این شایعه را گسترش ندهند، بلکه لازم است برای پیشگیری از گسترش آن ، تلاش کنند و در ادامه آیات ، کسانی که به این گونه شایعات دامن می زنند، تهدید شده اند : « إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَحِشَهُ فِی الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْأَخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ . (2) کسانی که دوست دارند زشتی در باره کسانی که ایمان آورده اند، شیوع پیدا کند ، برای آنان در دنیا و آخرت، عذابی دردآور خواهد بود . و خدا[ست که ]می داند و شما نمی دانید» .

ج نسبت ناروا دادن به همسر برای تصاحب مهریّه وییکی از سنّت های غلط دوران جاهلیت، این بود که برخی از مردان ، هنگام ازدواج مجدّد ، همسران سابق خود را به زنا متّهم می کردند تا مهر آنان را تصاحب کنند . قرآن ، این عمل را گناهی آشکار دانست و بدین سان از آن نهی نمود : « وَإِنْ أَرَدتُّمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّکَانَ زَوْجٍ وَءَاتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنطَارًا فَلَا تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَیْئا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا . (3) و اگر خواستید همسری [دیگر] به جای همسر [پیشین خود] ستانید و به یکی از آنان مال فراوانی داده باشید ، چیزی از آن را پس مگیرید . آیا می خواهید آن [مال] را به بهتان و گناه آشکار بگیرید ؟» .

.

1- .نور : آیه 16 .
2- .نور : آیه 19 .
3- .نساء : آیه 20 .

ص: 96



د - نسبت دادن فرزند نامشروع به شوهر
2 . سنگینی گناه بهتان و مجازات آن

د نسبت دادن فرزند نامشروع به شوهریکی دیگر از سنّت های جاهلیت، این بود که برخی از زنان، فرزندان نامشروع خود را به شوهران خود منتسب می کردند که خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد تا هنگام بیعت زنان ، ضمن تعهّد گرفتن از اجتناب آنان شماری از گناهان که در آن دوران رایج بوده ، از ایشان بخواهد از گناه یاد شده نیز بپرهیزند : « یَاأَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَن لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئا وَ لَا یَسْرِقْنَ وَ لَا یَزْنِینَ وَ لَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَ لَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ . (1) ای پیامبر ! چون زنان باایمان نزد تو آیند که با تو بیعت کنند [با این شرط] که چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و بچه حرام زاده ای را که پس انداخته اند، با بهتان، به شوهر نبندند و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند ، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان آمرزش بخواه ، که خدا آمرزنده ای مهربان است» .

2 . سنگینی گناه بهتان و مجازات آناز نظر احادیث اسلامی ، (2) گناهِ بهتان ، سنگین تر از کوه های زمین ، و سنگین تر از آسمان و کُرات آن ، بلکه سنگین تر از همه چیز است ، و تنها گناه «شرک به خدا» است که سنگینی آن می تواند با سنگینی گناه بهتان ، برابری کند : البُهتانُ عُدِلَ بِالشِّرکِ بِاللّهِ . (3) بهتان زدن ، همسنگ شرک ورزیدن به خداست . از این رو ، بهتان زننده ، یکی از بدترین انسان ها شمرده شده ، و نه تنها در

.

1- .ممتحنه : آیه 12 .
2- .ر.ک: ص 117 (بهتان / فصل دوم: نکوهش بهتان زننده و بهتان).
3- .ر.ک : ص 18 ح 16 .

ص: 97



3 . مبارزه ریشه ای با بهتان

4 . وظیفه شنونده بهتان

قیامت ، گرفتار سخت ترین عذاب های دوزخ است ، بلکه در همین جهان نیز ، عذاب وجدان ، خواب راحت را از او سلب خواهد کرد . (1)

3 . مبارزه ریشه ای با بهتاندر فصل سوم ، اموری مانند : بغض (دشمنی)، نفاق (دورویی) ، تجاوز به حقوق مالی دیگران ، دروغگویی و هم نشین ناشایسته به عنوان ریشه و خاستگاه های بهتان مطرح شده ؛ ولی بی تردید، ریشه اصلی این رذیله ، مانند سایر رذایل اخلاقی و رفتاری ، خودخواهی است. بنا بر این ، برای مبارزه اساسی با این رفتار ناپسند ، علاوه بر تلاش برای مقابله با ریشه ها و خاستگاه های مورد اشاره ، مجاهده با خودخواهی که اساس فتنه هاست نیز ضروری است .

4 . وظیفه شنونده بهتاننخستین وظیفه شنونده بهتان ، توجّه به این نکته است که بیشتر آنچه در باره دیگران می شنود ، واقعیت ندارد : ما رَأَتهُ عَیناکَ فَهُوَ الحَقُّ ، وَ ما سَمِعَتهُ اُذُناکَ فَأَکثَرُهُ باطِلٌ . (2) آنچه چشمانت ببینند، آن حق است و آنچه گوش هایت بشنوند، بیشترش نادرست است . بر این اساس، مؤمن نباید نسبت به بدگویی هایی که در باره سایر مسلمانان و خصوصا اشخاص مورد اعتماد می شنود ، ترتیب اثر دهد : مَن عَرَفَ مِن أخیهِ وَثیقَهَ دینٍ وَ سَدادَ طَریقٍ ، فَلا یَسمَعَنَّ فیهِ أقاویلَ الرِّجالِ . (3) ای مردم ! هر کس برادر خود را به استواری در دین و درستیِ راه، شناخت ، دیگر هرگز نباید به گفته های مردم در باره او گوش سپارد . وظیفه دوم شنونده بهتان ، نهی بهتان زننده از این رفتار زشت و دفاع از آبروی

.

1- .ص133 (بهتان / فصل چهارم: جزای بهتان زننده).
2- .ص 140 ح 48.
3- .ص 140 ح 49.

ص: 98



5 . وظیفه شخص مورد بهتان

مسلمان است ، چنان که قرآن می فرماید : « وَ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ . (1) و چرا وقتی آن را شنیدید، نگفتید : «برای ما سزاوار نیست که در این [باره] سخن بگوییم . [خداوندا!] تو منزّهی ! این بهتانی بس بزرگ است»؟» . و در حدیثی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره دفاع از آبروی مسلمان آمده : مَن رَدَّ عَن عِرضِ أخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّهُ البَتَّهَ . (2) هر کس از آبروی برادر مسلمانش دفاع کند، بهشت بر او واجب می شود .

5 . وظیفه شخص مورد بهتانپیش از این که انسان ، مورد بهتان قرار گیرد ، برای پیشگیری از آن باید از کارهایی که موجب سوء ظن و تهمت می شوند ، اجتناب کند . از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت شده است : أولَی النّاسِ بِالتُّهَمَهِ مَن جالَسَ أهلَ التُّهَمَهِ . (3) سزاوارترینِ مردم به این که در حقّ او گمان بد برده شود، کسی است که با افراد متّهم [و بدنام ]هم نشینی کند . و در حدیثی دیگر، از امام علی علیه السلام آمده است : مَن وَقَفَ نَفسَهُ مَوقِفَ التُّهَمَهِ فَلا یَلومَنَّ مَن أساءَ بِهِ الظَّنَّ . (4) کسی که خود را در موضع تهمت قرار دهد، نباید کسی را که به او گمان بد می برد، سرزنش کند . همچنین اگر پیشگیری از بهتان ، به هزینه مالی نیاز دارد ، برای حفظ آبرو ،

.

1- .نور : آیه 16 .
2- .ثواب الأعمال : ص 145 ، الأمالی، طوسی : ص 233 ح 414 ، الجعفریّات : ص 198 ، النوادر، راوندی : ص 101 ح 62 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 254 ح 38 .
3- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 395 ح 5840 ، معانی الأخبار : ص 196 ح 1 ، الأمالی، صدوق : ص 73 ح 41 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 90 ح 3 .
4- .الأمالی، صدوق : ص 380 ح 483 ، تحف العقول : ص 368 ، بحار الأنوار : ج 75 ص 90 ح 4 .

ص: 99